ولایت بخشیدن (فُ گِ رِتَ) عطا کردن ولایت و امارت: سنجر به دارالملک ری بود، ولایت می بخشید. (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور صص 45-46) ادامه... عطا کردن ولایت و امارت: سنجر به دارالملک ری بود، ولایت می بخشید. (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور صص 45-46) لغت نامه دهخدا
ولایت بخشیدن کشور بخشیدن فرمانداری دادن استاندار کردن نسنگ بخشیدن عطاکردن ولایت وامارت: (سنجر بدارالملک ری بود ولایت می بخشید) ادامه... کشور بخشیدن فرمانداری دادن استاندار کردن نسنگ بخشیدن عطاکردن ولایت وامارت: (سنجر بدارالملک ری بود ولایت می بخشید) فرهنگ لغت هوشیار